مایسامایسا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

بهانه ای برای زندگی

مامان عمه می شود

سلام عشقم، میدونم منتظر اخبار جدید از خودت هستی، اما تا فردا باید صبر کنی تا اخبارای خوب خوب رو برات بنویسم. فعلا یه خبر دسته اول دارم برات من عمه شدممممممممممممممممممم بلههه، تعجب نداره. دیشب دایی مجید تو یه حرکت انتحاری با اس ام اس اعلام کرد داره بابا میشه و زندایی فرزانه جون بارداره. خیللیییی خوشحال شدم. به دو دلیل: 1- اینکه تو دوران بارداری تنها نیستم و یه همراه دارم که منو درک میکنه و خیلی بهم نزدیکه. 2- اینکه شما از الان یه همبازی توپ پیدا میکنی و تنها نیستی. آخه همیشه از اینکه شما بدون همبازی بمونی و احتمالا لوس بار بیای، ناراحت بودم. اما حالا از همون اول یاد میگیری که باید اجتماعی باشی. هوراااااااا...
30 دی 1393

زیارت قبول

سلام عشق مامانی، یه هفته ای نبودم و تو خوب میدونی کجاها که نبودم. کربلا و حرمین شریفین امام حسین و حضرت اباالفضل (ع) ، نجف و ایوون طلای خوشگل امام علی... اصلا قابل وصف نیست. نمیتونم بگم چقدر خوش گذشت. کلی خاطره جمع کردیم و با خودمون آوردیم تهران. از هول هولکی رفتنای حرم، از دردسرای ویلچر و باباجون مهربون و فوق العاده صبورت ک انصافا محبت رو در حق من تمام کرد و تا آخر عمر مدیون اینهمه خوبیشم. ایشالا ک منو به خاطر اذیت هام ببخشه. از خریدن لباسای خوشگل موشمل واسه شماااااا، از عروسکایی ک واست خریدیم و بابا رضا کلی ذوق کرده بود و میخواست همشو بخره   (عکساشو تو ادامه ی مطالب میذارم)، از نگاهای خنده دار مردم به ویلچری بودن من و...
14 دی 1393

کربلایی نی نی

سلام عزیز دلم، این روزا روزای عشق و حال مامانه. نه از لحاظ استراحت و رسیدگی های بی حد و مرز مامان جون، بلکه به خاطر اینکه زائر امام حسینیم. به امیدخدا پس فردا صبح راهی هستیم. شمای عزیز دل هم اولین سفر زیارتیت رو با ما میای. میدونم که از همونجا هم ذوق و شوق داری. خوبی این سفر اینه که همه ی عزیزام باهام هستن و دل نگران هیچکس نیستم. خیییییلیییییی خوووووبه درمورد این سفر، با سه تا متخصص مشورت کردم و هرسه تا ممنوع کردن اما عشق امام حسین نمیزاره بمونم. بابا رضا هم موافقت کرده البته به شرطی ک هیچ حرکتی نداشته باشم و همه جا با ویلچر برم. ان شاالله ک صحیح و سلامت بریم و برگردیم و همین رفتنمون باعث بشه امام به ماهم نظری بکنه و مشکلات بار...
4 دی 1393
1